پنجشنبه
Previous Posts
- من سفر خواهم کرد از شب خسته ی چشمان سحر تا فردا ...
- چقدر ثانیه ها نا مردندگفته بودند که بر می گردندرف...
- در زندگی خوبی هايی هست که هيچ وقت از ياد آدم نمی ر...
- آه من ايستاده امروي تقويم دلمو پرم از انتظارباز بي...
- بیخودی خندیدیمکه بگوییم دلی خوش داریمبیخودی حرف زد...
- من دلم می خواهد زمین را خفه کنمو مسمومش کنم از گل ...
- درست یادمه 2 فروردین بود که بعد از 10 روز موندن ...
- بودنم را هیچ کس باور نداشتهیچ کس کاری به کار من ند...
- خیلی وقتها میرم تو فکر میرم تو چند سال قبل خیلی وق...
- که می داند؟ درون من چه غوغاستدگر بیزارم از دلمردگی...
<< Home