من که فکر ميکنم اگه واقعاً يک فرشته ديده باشم
تاحالا اون مامانه
واقعاً فرشته است
اونم خسته ميشه کاش خستگی هاش ميشد مال من باشه
وقتی ميرم پيش بابا دنيام واسه چند روزی عوض ميشه
اين روزها خيلی خسته ام
کاش اين عقربه های زندگی واسه چند لحظه وايميستاد
خيلی کارا دارم که بايد بکنم ديگه حسابشون از دستم در رفته
توي محکمه زمونه
توي محکمه زمونه
متهم به بيگناهی
مثل طفله سر راهی
در جدال با بی پناهی
پشتمونوکرده خم اين,بار غصه ی زيادی
سراب خنده,شادی مثل بند انفرادی


<< Home