پنجشنبه

عروسك تنهايم ! شتاب كن . ديگر رمقي نمانده است ، سالهاست پاي دويدن در من شكسته است ...
شب جور و پلاس سياهش را جمع كرده است . دوباره تكرار هاي رعب آور ، دوباره بهانه ها و دروغ هاي هميشه ، دوباره بودن هاي بي حاصل ....
آخر مي داني مهربان ،
براي سوختن بايد بود !
site hit counter