پنجشنبه
Previous Posts
- شاید این بار که می نویسم از جوهری استفاده کنم که...
- my mom only had one eye. I hated her... she was ...
- كوله پشتیاش را برداشت و راه افتاد.رفت كه د...
- در پشت چارچرخه فرسوده ای,کسی خطی نوشته بود:"من گشت...
- دیوارهای تنهایی اتاقم ، شبهای خیس بارانی و حتی خی...
- بازم يک ساله ديگه گذشتبا همه خوبيها و بديهاهر چ...
- زير آسمان دلتنگي خانه اي دارمكه خورشيدش هميشه در ح...
- تورهاازمن باش ای برايم همه کسزيرآوازقفس مانده ام م...
- ملامتت نمی کنمکه مرا باور نکردیهر چند به ناگاه امر...
- هي فلاني مي داني ؟ مي گويند رسم زندگي چنين است...م...


<< Home