جمعه
Previous Posts
- چه پرسشی؟ چه پاسخی؟خودم جواب می دهم ...تو را شبی...
- من از پاییز می فهممصدای آن جنینی رادرون بطن آن ماد...
- فقط یک پنجره باز استو من فریاد می خواهمخدا را نیمه...
- از زمینم از خاکجنسم از جنس غبار و خاک استریشه در ع...
- عروسك تنهايم ! شتاب كن . ديگر رمقي نمانده است ، ...
- شاید این بار که می نویسم از جوهری استفاده کنم که...
- my mom only had one eye. I hated her... she was ...
- كوله پشتیاش را برداشت و راه افتاد.رفت كه د...
- در پشت چارچرخه فرسوده ای,کسی خطی نوشته بود:"من گشت...
- دیوارهای تنهایی اتاقم ، شبهای خیس بارانی و حتی خی...


<< Home