
بازم اسفند اومد اسفند که از نیمه می گذره بازم تلخ ترین حادثه زندگیم یادم میاد 20 اسفند هیچ وقت فراموشم نمی شه
تنها روزی که هیچ وقت نتونستم فراموشش کنم
هیچ وقت
اوایل واسم روزی بود که بابا رفته بیمارستان اما بعدها فهمیدم روزی که واسه تمام عمرم بابا رو نمی بینم
کاش بازم زمان به عقب بر می گشت به 15 سال پیش دلم واسش تنگ شده
اخه خدا 15 ساله که ندیدمش این انصافه!!!! و
اگه اونو نمیاری منو ببر پیشش خسته شدم دیگه
خسته از همه چی از همه کس
خسته ی خسته
کاش تموم زندگیم خواب بود بیدار می شدم می دیدم هنوز همون کو چولویی هستم که تو بغل باباشه
و بغل باباشو با هچ جای دیگه ای عوض نمی کنه
کاش اما...و

<< Home