جمعه

هميشه تو قصه ها دوس داشتم که کلاغه آخره قصه به خونش برسه
اما نميدونم چرا هيچ وقت نميرسيد
غافل از اينکه اون کلاغه قصه ما آدم هاست
خيلی وقته که از کلاغه قصه م خبری ندارم نميدونم کجاست
فقط با گذشت هر سال ميفهمم که هنوز کلاغه من به خونش نرسيده
کلاغه ی قصه ی من بازم کلک به من زدی
……………….
فردا 1 سال به چوب خط زندگيم اضافه ميشه
چه قدر زود داره چوب خطم پر ميشه
من بهشت را نديده با جهنم اشنا شدم
site hit counter