ميگه امروز روز دل بريدنه
کوله باری که پر از خاطره هاس
روی شونه های لرزونه منه
ازتموم آدمای خوب و بد
زتمومه قصه های خوب و بد
چی برام مونده به جزيه خاطره
چی برام مونده به جزيه خاطره
نقشه گنگی تو غبارپنجره
غصه آغوششو وا کرده برام
منتظرمونده که من باهاش بيام
قصه ی تلخ خداحافظی رو
ميخونم بااونکه خسته هست لبام
پشت سرگذاشتن خاطره ها
همه ی دنياودلبستگی ها
خيلی سخته ولی چاره ندارم
غصه فرياد ميزنه بيا بيا
خدا آدمو واسه دوری از ديار
زندگيو واسه غربت آفريد
<< Home