خواهم از دست خودم بگریزم
خلاء خالی من لبریز است
تک درختی شده ام تنگ غروب
که مرا فکر تو چون پاییز است
به سراشیبی هر سایه نگر
سایه خلوت من زنجیر است
و خدا شاهد این صبر من است
صبر من با دل من درگیر است
ای که در اوج صدایت دیدم
که تو هم خسته از این تصویری
من چه باید بکنم؟ ای مه من
که تو هم برده این تقدیری!
خلاء خالی من لبریز است
تک درختی شده ام تنگ غروب
که مرا فکر تو چون پاییز است
به سراشیبی هر سایه نگر
سایه خلوت من زنجیر است
و خدا شاهد این صبر من است
صبر من با دل من درگیر است
ای که در اوج صدایت دیدم
که تو هم خسته از این تصویری
من چه باید بکنم؟ ای مه من
که تو هم برده این تقدیری!
<< Home