گذر ثانیه ها را،
از تو.
مینویسم،
سفر کودکیت را،
به خزان.
مینویسم،
سراین کوچه دور،
ایستادست کسی چشم به راه.
مینویسم،
روشنایی همه جا هست ولی،
روز من بی تو شب است.
مینویسم،
دل من تنگ شده،
باز آی از طرف جاده دور
تا سرازیر شود دست من از حاشیه در به هم آغوشی تو.
مینویسم،
تو فراموش بکن،
بدیم را و به یاد آر که من،
خوب هم بوده ام انگارولی،
بی بها بوده و کم.مینویسم اما،
تو کجا میدانی؟!
مینویسم اما،
نامه هایم را تو،
از کجا میخوانی؟!
<< Home