چه مهمانان بی درد سری هستند مردگان
نه به دستی ظرفی را چرک می کنند نه به حرفی دلی را آلوده
تنها به شمعی قانع و اندکی سکوت
من یوسفم
خودمو می بینم خودمو می شنووم خودمو فکر می کنم
تا هستم جهان ارثیه بابامه
سلاماش و همه عشقاش و همه درداشو تنهایاش
وقتی هم نبودم ماله شمــــــــا
اگه دوست داری با من ببین یا بذار باهات ببینم
با من بگو یا بزار باهات بگم
سلامامونو عشقامونو دردامونو تنهایامونو
حرمت نگاه دار گلم دلم که این اشک خون بهای عمر رفتیه من است
میراث من نه به قید قرعه نه به حکم عرف
یک جا سند زده ام همه را به حرمت چشمانت به نام تو
<< Home