جمعه
Previous Posts
- درختي خشك را مانم به صحرا كه عمري سر كند تنهاي ت...
- صحبت از پژمردن یک برگ نیستوای جنگل را بیابان می ک...
- روحم خسته است ، جانم به لب رسيده ، تنها در اين گو...
- اینجا همه سفید ها خاکستری شدندوقتی صدای سرفه همسای...
- یه روز نمی دونم کدوم قبرستون دره ای بودم که بر گش...
- چين به پيشاني و غم بر دل ماراه نداشتبادبادک با با...
- تکیه بر جنگل پشت سر روبروی دریا هستمآنچنانم که نمی...
- کوچولو حالش زیاد خوب نبود بازم مثل هر پنجشنبه وقتی...
- ز دوردست هاآوایی می خواند مراآوای جغد شوممرغی که خ...
- باورم کن شايد در دنياي تو هم جايي براي سادگي و بيق...


<< Home