جمعه


دیر گاهیست که تنها شده ام
باز هم قسمت غم ها شده ام
من که بی تاب شقایق بودم
قصه ی غریب صحراشده ام
مگرآینه زمن بی خبرشده است
که اسیر شب یلدا شده ام
همدم سردی یخها شده ام
وسعت دردفقط سهم من است
کاش چشمان مرا خاک
تا نبینم که چه تنها شده ام


site hit counter