پنجشنبه

سری بزن به دفترت
من از تمام حس تو گذشته ام
وشاخه ي شکسته ای
به پلک کاغذی تو کشيده ام
شتاب کن از اين عبور ساکتم
شتاب کن
عبارت صدای تيشه ،بيستون
به انتها کشيده شد
ونقطه های جان به لب
ميانه ي من وترا به هم زدند
عجب صبورغافلی!!!و
قلم به دست نشسته ای
کدام جمله را شکسته دل کنی؟ و
تو خيره در نگاه واژه ها شدی
وشعر عاشقانه ای
دوباره کشته می شود
من وترانه های
عبور می کنيم زشب
وميرسيم به هفت خوان يک غزل
که بر ضريح جمله ها
ردای آن تکلمت گره
خدای من
شکسته شد حريم اشک
به اوج قصه ی رها رسيده ام
سری بزن به دفترت
ببين زماجرا کنون
چه ساحلی کشيده ام
...........
تو باز خيره مانده ای؟؟؟ و
site hit counter