جمعه


شادماني شما اندوهي است- که نقاب از رخ خود افکنده است.

و همان چاه کز آن جوش زند خنده تان،

چه بسا بار که با اشک شما پر شده است.

و کدامين حالت- مي توان يافت جز اين؟

هر چه در جان شما کاوش غم ژرفتر است،

بيشتر بِتوانيد- که پذيرا گرديد-

شادي اندر دل خويش...و

شادمان چون هستيد، در دل خويش به ژرفي نگريد

و بيابيد آنگاه : که همان چيز که بخشنده شادي تان است

نيست جز آن که بُوَد مايه ي اندوه شما

و چو غمگين باشيد، باز در دل نظري اندازيد

و ببينيد عيان: گريتان بهر همان است که بود- مايه شادي تان.

برخي از شما مي گويند: " شادماني را ارج- برتر از اندوه است"

ديگران مي گويند:" نِي، بُوَد ارزش غم- برتر از دلشادي".

ليک من گويَمِتان- اين دو را نيست جدايي از هم:

همقدم مي آيند، و يکي چون که نشيند تنها، با شما بر سرِ خوان

يادتان باشد: آن جفت دِگر- خفته بر بسترتان...و

site hit counter