شادماني شما اندوهي است- که نقاب از رخ خود افکنده است.
و همان چاه کز آن جوش زند خنده تان،
چه بسا بار که با اشک شما پر شده است.
و کدامين حالت- مي توان يافت جز اين؟
هر چه در جان شما کاوش غم ژرفتر است،
بيشتر بِتوانيد- که پذيرا گرديد-
شادي اندر دل خويش...و
شادمان چون هستيد، در دل خويش به ژرفي نگريد
و بيابيد آنگاه : که همان چيز که بخشنده شادي تان است
نيست جز آن که بُوَد مايه ي اندوه شما
و چو غمگين باشيد، باز در دل نظري اندازيد
و ببينيد عيان: گريتان بهر همان است که بود- مايه شادي تان.
برخي از شما مي گويند: " شادماني را ارج- برتر از اندوه است"
ديگران مي گويند:" نِي، بُوَد ارزش غم- برتر از دلشادي".
ليک من گويَمِتان- اين دو را نيست جدايي از هم:
همقدم مي آيند، و يکي چون که نشيند تنها، با شما بر سرِ خوان
يادتان باشد: آن جفت دِگر- خفته بر بسترتان...و