جمعه


دلتنگییهای آدمی را باد ترانه ای میخواند

رویاهایش را اسمان پر ستاره نا دیده می انگارد

و هر دانه برفی به اشکی نریخته می ماند

سکوت سر شار از سخنان نا گفته است از حرکات نا کرده

اعتراف به عشقهای نهان و شگفتیهای به زبان نیامده

و در این سکوت حقیقت ما نهفته است

اما افسوس و صد افسوس که من به سکوت عادت نکرده ام
site hit counter