چهارشنبه

زندگی نامه ی ناخوانایی ست
چه نوشته ست؟و
که نوشته ست؟و
سر آغاز و سرانجامش چیست؟و
نخواهی دانست
.زندگی با دیده ی اغماض به سنگ مینگرد
و از او میگذرد
ثمر عشق همان ناکامیست
اشک وآهی ست که او می طلبد
خواهی سوخت
زندگی موج بلند دریاست
به ان ماهی کوچک
که به جند قطره ی ابی ست دل خوش
هیچ رحمی نکند زندگی پنجره هایی دارد
شیشه ها رنگارنگ
فریبنده و پر نیرنگ
پشت ان پنجره ها وهم و خیال
و صدای پایی
چه زمان باز شود؟و
جه کسی باز کند؟و
نخواهی دانست
زندگی اتشی دارد و اتش دانی
شعله هایی دارد
وای به اتش بکشد
حاصل یک عمر تلاش
انچه را ساخته ای
برکند از ریشه ی خود برگ امید
ارزوها که در بستر گل جلوه گری می کردند
ناگهان سوخته از دیده ی تو دور شوند
ای داد از این بیدادش
که چرا؟و
نخواهی دانست زندگی خاطره هایی دارد
که در ان خاطره هاخواهی سوخت
وبر گریه ی تو می خندد
site hit counter