باورم کن شايد در دنياي تو هم جايي براي سادگي و بيقراري باشد!و
از آن بالا مرا نگاه کردن ، تو را يک خيال محال و مرا ذره اي که هرگز
به چشم تو نمايان نشد
باورم کن که رنگ دنياي تو هم روزي حديث تنهايي و دلتنگي مي گيرد
حتي اگر زيباترين و بزرگترين و پر افتخارترين دنيا باشد
باورم کن . نگذار دنيايت لبريز غرور و نديدن دلبستگي ها باشد
هميشه به دنبال دريا نباش ! شايد قطره هم تو را به اقيانوس ببرد
باورم کن تا هستم
به داشتن تمام دنيا نينديش که قناعت و چشم پوشي از فريبنده هاي
دنيايي ، تو را به همان آرماني مي رساند که هدف توست
باورم کن امروز ، که فردايي نمي ماند
که فرداي دگر جز افسانه ي دلتنگي ها، در دفتر خاطرات تو
چيزي نمي ماند . که آن را هم دل مشغولي هاي زندگيت به فراموشي مي سپارد
باورم کن